به تو می اندیشم
پنجره باز تهی ایست
دل من از غم تنهایی من لبریز است
به تو می اندیشم
باز هم پاییز است
به تو می اندیشم
در پس پنجره ایی بی امید
چشم من حیران است
باز هم تاریکی
سهم من از خورشید باز هم پنهان است
به تو می اندیشم
وبه اندازه این فاصله ها
دل من پنجره ایی می خواهد
که در آن نور هویدا باشد
وهوایی که در آن نفس سبز تو پیدا باشد
به تو می اندیشم.....
من تن خشک کویرم
تو مثل بارون نم نم
بر تن خشکیده من
توببار اروم وکم کم
من سیاهی شب هستم
تو پر از نور امیدی
نذار تا بمیره قلبم
تو شبهای نا امیدی
این منم مولود پاییز
تو تولد بهاری
روی سر شاخه قلبم
کاش گل سرخی بکاری
تو نذار بمونه قلبم
سر پیچ این دوراهی
یا که گم بشه در اندوه
جاده های اشنایی
دل من کویر می مونه
اگه بارونی نباری
اگه باحسرت عشقت
منو اینجا جا بذازی
چقدر دلم گرقته
نپرس از حال و روزم
از اون روزی که رفتی
دارم تو تب می سوزم
تبی که عشق خامت
به جون سادم انداخت
دل من از نگاهت
به یک بیراهه افتاد
برای من تو بودی
همه دنیای زیبام
خلاصه میشد در تو
تمام ارزوهام
نپرس از حال وروزم
که من امروز مردم
همون روزی که رفتی
دل وبه خاک سپردم
بدون تو نمی شد
ستاره ها رو بوسید
نمی شد از شقایق
سراغ عشق وپرسید
نپرس از حال و روزم
که دیگه خیلی دیره
که دل در عمق خاک
فراموشی اسیره
برو از این شهر دروغ
حتی به خواب من نیا
برو دیگه نمیکنم
نگاه به رنگ اون چشها
برو پی بخت خودت
منو بذار تو بی کسی
برو دیگه نگام نکن
من موندم ودلواپسی
برو بذار خو بگیرم
به روزهای نبودنت
بذار که باورم بشه
تلخی روز رفتنت
برو دیگه دست منو
دروغی تو دستات نگیر
برو دروغی واسه
یه عشق دیگه ایی بمیر
برو دیگه دنیای تو
جدا ز دنیای منه
برو بذار باور کنم
عشقم به تو حیلی کمه
درباره خودم
پیوندهای روزانه
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :7
بازدید دیروز :13 مجموع بازدیدها : 22293 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
|