قرار نبود یه روز بری رو عشقمون پا بذاری
قرار نبود به من بگی که دیگه دوستم نداری
قرار نبود خونه عشق روی سرم خراب بشه
قرارنبود که لحظه هام پر از رنج وعذاب بشه
قرار نبود که قلب تو خونه دل سنگی بشه
قرار نبود که قلب من اسیر دل تنگی بشه
قرار نبود تو هم برام مشکل تازه ایی بشی
دلم میخواست تو زندگی چاره مشکلم بشی
قرار نبود که زندگیم به پای تو تباه بشه
چاره درد دل من گریه واشک و آه بشه
قرار نبود...هرچه که بود
من وتو همسفر بودیم
تو راه سخت زندگی همپای هر خطر بودیم
قرار نبود که پس بدی حلقه زرد عاشقی
قرار گذاشتیم بمونه تنها به دست تویکی
قرار نبود که سرنوشت جدا کنه ما رو زهم
قرار گذاشتیم بمونیم تا لحظه رها شدن
قرار نبود خراب بشه خونه عشق روی سرم
سرا پا درد ورنج بشه هرچی که هست دور وبرم
قرار نبود اما حالا.....
رو عشقتم پا میذاری
برای عاشق بودن هم اگر و اما می ذاری
دلم گرفته ،عاشقانه میخواهم
دراین سکوت، ترانه مخواهم
....
یه روز میروم
روزی که پیدام نکنی
نتونی ازارم بدی
یا نتونی خارم کنی
یه روز میرم
روزی که فکر نمی کنی
وقتی که تنها بمونی
قلبم و باور میکنی
یه روز میروم
روزی که بارون نمی یاد
روزی که از دیدن تو
حتی خورشید بدش می یاد
یه روز میروم
روزی که خیلی نزدیکه
روزی که مثل دل تو
سیاه وسردو تاریکه
یه روز میروم
روزی که باور نکنی
از غم تنهایی خود
به آسمون شکوه کنی
خسته از غربتی بی انتها
میشکنم صف تمام جاده ها
میخوام از دست خودم فرار کنم
اما افسوس نمیدونم به کجا
دلزده از پیچ جاده های سبز
دل میدم به اواز رهگذرها
می پرسم از همه ادمکها
میرسه این جاده اخر به کجا
یک نفس میخنده هر رهگذری
میگه این جاده نداره انتها
اره من یه عمر که مسافرم
توی پیچ وخم روزهای سیاه
میخوام از دست خودم فرار کنم
اما افسوس نمی دونم به کجا
وقتی ساعت شنی
میرسه به انتها
ذره ذره دلم
تو رو می زنه صدا
مثل دونه های شن
خشک وبی ثمر میشم
اگه پیش از دیدنت
برسم به انتها
درباره خودم
پیوندهای روزانه
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :11
بازدید دیروز :1 مجموع بازدیدها : 22334 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
|